فرشته كوچولوي ما

آقا کيان شما انقدر به قفل و لولا علاقه داري که ديگه مجبور شديم صندلي زير پاهاي کوچولوت بذاريم تا انقدر بازي کني که خسته بشي هميشه بايد يه نفر شما رو بغل کنه تا با کليد در باز کني و ....ديگه همه از دستت فرار ميکنن   ...

واي قربون اون خنديدنت مادر که جديدا قشنگ تو دوربين نگاه ميکني و ميخندي واي چقدر عصباني هستي گل پسر     ...

کيان جان شما اينجا با دوستت ايليا تو پارک داشتي موتور سواري مي کردي و حسابي داشتي کيف مي کردي ولي ديگه آخراش عصبي شده بودي واي مادر جون تولدت مبارک   کيان کوچولو رفته بود فست فود منتظر بود که غذاشو بيارن     ...

  اينجا واقعا مثل يه فرشته هستي گل پسرم ماماني اين روروک مخصوصت بوده  که وقتي خونه خودمون بوديم تو از اين استفاده مي کردي انقدرم که با سرعت حرکت مي کردي باهاش که ما همش مي ترسيديم به جايي بخوري ديگم برات کوچيک شده بود ولي روروک خوني ماماني خيلي استاندارده اصلا نمي تونستي حرکات انچناني توش انجام بدي ديگه   ...

  ...

    ...

        ...